Ashkan Alehashem
Co-Founder Head of Graphic Department
اشکان هم بنیانگذار و سرپرست تیم گرافیک شرکت است. خودش سالهای سال تجربه طراحی گرافیک و تبلیغات داشته و پروژه های موفقی رو با مشتریان متعددی به انجام رسونده. این روزها با کمک اعضای تیم گرافیک در مسیر گسترش دپارتمان گرافیک و چاپ تلاش میکنه و مستقیما روی پروژه های گرافیک نظارت داره. روابط عمومی خوبی داره و از اونجایی که خودش در این حوزه متخصص هست، معضلات همکاران رو به خوبی درک میکنه و برای مشکلاتشون راه حل پیدا میکنه. اشکان دست به نوشتنش خوبه و به این ویژگیش بین همکاران معروفه.
بیوگرافی
به دور از جمله بندی های کتابی ، خیلی عامیانه و خودمونی مینویسم … بعد از ظهر یکی از گرم ترین روزهای مرداد ماه سال ۱۳۷۰ چشمم به دنیا وا شد. از شروع دوران تحصیلات راهنمایی در یکی از مدرسه های خوب تهران، متوجه علاقه شدیدم به کامپیوتر و طراحی شدم. طوری علاقمند به کار کردن با فتوشاپ و نرم افزارهای آفیس شده بودم که بیشتر از درس خوندن به این کارها علاقه داشتم. ساعت ها برای طراحی پاکت ها و کاغذهای مورد نیازم، توی paint و Acdsee و Photoshop وقت میذاشتم و با تلاش های مکرر بالاخره چیزی که نیاز داشتم رو میساختم. علاقه و استعدادم توی این زمینه باعث شد که خیلی زود توسط مدیر مدرسمون کشف بشم. یادمه تو ساعت هایی که همکلاسی هام مجبور بودن سر کلاس های تکراری و خسته کننده بشینن، مدیرمون یکی رو میفرستاد دنبالم تا توی دفتر مدیریت مدرسه پشت کامپیوتر بشینم و بنرها و بروشور های تبلیغاتی مدرسه رو طراحی کنم. خیلی زود مسیر و علاقه ام رو پیدا کردم و با کمک مدیر عزیزم که برای راهنمایی و پرورش فکری من بسیار زحمت کشید، توانایی های برنامه ریزی، مشاوره دادن و ارتباط گرفتن با آدم های مختلف رو در خودم پرورش دادم. همیشه دوست داشتم نظم جدیدی برای انجام کارها ایجاد کنم و با این نظم و قانون جدید، موجب پیشرفت و بازدهی بیشتر مجموعه بشم. با کمک مدیرمون خیلی از کارها رو تجربه کردم، خیلی جاها طرح پیشنهادی دادم، توی جلسه اولیا و مربیان دعوت میشدم و رفته رفته به حدی بین دانش آموزا و معلما محبوب شدم که یادمه ۳ سال کامل با بالاترین تعداد آرا، رییس شورای دانش آموزی مدرسه شدم و هر سال هم کلی اتفاقات خوب و جالب برای مدرسه و دانش آموزا رقم زدم. مجموع این علاقه ها باعث شد که برای ادامه تحصیل با وجود مخالفت اولیه خانواده، از رشته ریاضی فیزیک به هنرستان کامپیوتر تغییر رشته بدم. طی سالهای هنرستان بیشتر با کامپیوتر و نرم افزارها آشنا شدم و با جستجوی مطالب و مقالات لاتین اینترنتی، اطلاعات کافی برای طراحی سایت کسب کردم و از همون زمان مشغول به طراحی سایت شدم. گرافیکم پیشرفت کرده بود و در حدی طراحی سایت رو یاد گرفته بودم که میتونستم سایت راه اندازی کنم و با استفاده از کارای گرافیکی، سایت رو حسابی خوشگل و جذاب کنم.
اون سالها به قدری علاقه طراحی گرافیک و طراحی سایت در من موج میزد که واسه انجام پروژه های تجاری مشتاق بودم. از سفارش آشناها شروع کردم و یه جورایی میشه گفت اون سالها واسه شرکت بابای هرکدوم از دوستام حداقل یک سایت و کارت ویزیت و سربرگ زدم. که البته هم تجربیات خوبی کسب کردم و هم در حین تحصیل، منبع درآمدی داشتم.
بعد از پایان دوره دبیرستان، در کنکور مقطع کاردانی، دانشگاه آزاد گرگان رشته نرم افزار کامپیوتر قبول شدم و به شهر گرگان مهاجرت کردم. با تجربه ای که تو این چند سال کسب کرده بودم، همزمان توی یکی از دفاتر کانون های تبلیغاتی کوچیک شهر گرگان مشغول به کارآموزی شدم. تقریبا یکی دو سال طول کشید تا با اکثر راه و روش های معمول بازار و مشتری مداری آشنا بشم و از بین دوستان و آشناها، برای خودم مشتریان بیشتری جفت و جور کنم. تعداد مشتریام به قدری شده بود که چند ساعتی از روز لپتاپ رو دوشم بود و بین محل کار مشتریام که اکثرا شرکت ها و کارخونه ها و مغازه های شهر گرگان بودن، در تردد بودم. گاهی کارام رو با لپتاپ توی محل کار مشتریام انجام میدادم، گاهی توی خونه و گاهی توی سلف دانشگاه.
همون موقع بود که احساس کردم با این همه درگیری دانشگاه و رفت آمد و قول طراحی و تحویل پروژه مشتریها، دیگه وقتشه یک دفتر محل کار برای خودم برپا کنم. اما فقط ۱۸ سال سنم بود و صلاحیت قانونی و مدرکی برای ثبت شرکت یا اجاره دفتر نداشتم. موضوع رو با پدرم در میون گذاشتم و به کمکش، به پیشنهاد من، یک دفتر کوچیک شریکی توی گرگان اجاره کردیم و به قول پرداخت اجاره و شارژ ساختمون، کارم رو به صورت رسمی شروع کردم. شراکتم رو با دوست خوبم «عمران حسینی جبلی» شروع کردم که طی سالها، تجربه های زیادی رو در اختیارم گذاشته و همیشه به عنوان استاد ازش یاد میکنم.
بدون هیچ تبلیغات محیطی، فقط از روی تبلیغات کلامی که مشتری هامون در مورد کیفیت کارمون به اطرافیانشون میگفتن، رفته رفته مشتریامون بیشتر شدن و حوزه کاریمون گسترده تر شد. همزمان با تحصیل دانشگاه و کار توی دفتر، هر شب چند ساعتی رو صرف خوندن کتاب ها و مقالات معروف بازاریابی و تبلیغات می کردم. تو اوقات بیکاری هم همیشه توی اینترنت دنبال خوندن و یادگرفتن مطالب معتبر در زمینه طراحی گرافیک، طراحی وب، بازاریابی و برندینگ بودم.
به واسطه چندین سفارش بزرگی که دریافت کردم، تجربه های زیادی توی زمینه طراحی گرافیک و چاپ به دست آوردم. با سبک و سیاق انواع مشتری ها و روش های کاریشون آشنا شدم. از خیلیها تجربه های شیرین و از خیلی ها تجربه های تلخ کسب کردم و ضرر و زیان مالی شدیدی دیدم که هضمش برای اون سن واقعا سخت بود. هویت بصری و گرافیکی چندین کسب و کار قدیمی رو توی شهر گرگان متحول کردم و ایده های برندینگی که از آموخته هام کسب میکردم رو به پیشنهاد خودم برای این مجموعه ها با جون و دل اجرا میکردم. به طوری که ترکیب هویت بصری و برندینگی که طی چند سال برای این مجموعه ها اجرا کردم، در کنار همت خودشون باعث شد این مجموعه ها به موفق ترین کسب و کارهای استان تبدیل بشن و حتی چند مقام کشوری هم کسب کنن. به مرور زمان به واسطه گسترده ارتباطی بزرگتر، چند تجربه کار روی مجموعه کتابهای بزرگ بانک اطلاعاتی هم داشتم که موجب کسب تجربه های جالبی شد. هم از لحاظ زمانی، هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ اعتمادی متضرر شدم که الان حس میکنم به کسب تجربه اش می ارزید.
بعد از کسب این تجربه ها، به این نتیجه رسیدم که دیگه لازمه از محدودیت مکانی خارج بشم. اون سالها تجارت الکترونیک هنوز به شکل امروزی جا نیفتاده بود و برای مردم قابل اعتماد نبود، مردم تازه دیجیکالا رو شناخته بودن و کاربرهای خیلی محدودی ازش خرید میکردن. یکی از همون روزا تصمیم گرفتم با تکیه به گرافیک و یه چیزایی که از طراحی سایت بلد بودم، به امید دریافت سفارشات از شهرهای دیگه، یک وبلاگ بسازم که نمونه کارهامونو توی اون وبلاگ اینترنتی قرار بدیم. بعد از انجام دادن هماهنگی های اولیه دست به کار شدیم و وبلاگی رو به اسم «اسپانتا گرافیک» افتتاح کردیم. آروم آروم تعداد بازدیدکننده های وبلاگمون زیاد شد و بازدید کننده ها از نمونه کارهامون استقبال بیشتری کردن. حس عجیب و خوبی بود بدون اینکه بازدیدکننده های وبلاگمون بدونن کجا هستیم و کی هستیم ، به خاطر ارتباط مستقیم و آنلاینمون ، بهمون اعتماد میکردن. نمونه کارهامونو میدیدن، مشاوره آنلاین میگرفتن ، و دقیقا توی سال هایی که خبری از وایبر و لاین و تلگرام نبود از طریق ایمیل سفارششون رو ثبت میکردن، امور مالی رو از طریق خود پرداز کارت به کارت میکردن و ما هم از طریق ایمیل براشون طرح ها رو ارسال میکردیم. طرح ها رو میدیدن و در موردش نظر میدادن و بعد از تایید براشون چاپ میکردیم و میفرستادیم دم در خونشون تو شهر خودشون. خلاصه بدون هیچ تبلیغی ، مشتریامون لطف می کردن و پیش دوستاشون ازمون تعریف می کردن و همین موضوع باعث اضافه شدن تعداد مشتریامون میشد. جدید بودن نوع خدماتمون در کنار استقبال مردم ، باعث شد حجم کاریمون زیادتر شه و به فکر گسترش تیم بیفتیم. چند گرافسیت به تیممون اضافه کردیم اما مشکلاتی که محدودیت وبلاگ سر راهمون قرار میداد، باعث ضربه به تیم و روند اجرایی میشد.
لابلای کارهای طراحی گرافیک و چاپ و تبلیغات، حس میکردم بیشتر به طراحی وب و طراحی رابط کاربری علاقه دارم. نمونه کارهای طراحی رابط کاربریم که به دست شرکت های فعال طراحی وب سایت مطرح کشوری رسید، با هم مذاکره کردیم و خیلی زود به توافق رسیدیم و همکاریم رو به صورت پروژه ای با چند تا شرکت خوب و مطرح همزمان توی گرگان ، تهران ، مشهد و کیش شروع کردم. سفارش طراحی چندین وب سایت با زمینه های مختلف تجاری ، شرکتی ، مذهبی و … در کنار چند اپلیکیشن و نرم افزار تحت سیستم عامل باعث شد که تجربه بیشتری در این زمینه ها کسب کنم.
طی سالهای تحصیلات کاردانیم، بخاطر حجم کارهام، همیشه کم به دانشگاه میرسیدم و به خاطر غیبت و حذف دروس، تحصیلات کاردانیم خیلی زمانبر شد. کارآموزی کاردانی رو توی استانداری استان گلستان گذروندم و طی مدت کارآموزیم اونجا هم تجربه های زیادی کسب کردم. طی مدت کارآموزی هم با تمام وجودم برای بهتر شدنم و مفید بودنم توی سیستم تلاش کردم و با کمک همکاران و مدیران استانی، پروژه های بزرگی رو برنامه ریزی و اجرا کردیم که منم بخش کوچیکی از کارها رو برعهده داشتم. این پروژه ها سبب آشناییم با بخش عظیمی از سیستمها و پروتکل های اداری، سازمانی، دولتی و سیاسی شد که واقعا به کسب تجربه اش می ارزید.
بعد از چند وقت دیگه از فشار محدودیت های وبلاگ، تصمیم گرفتیم وبلاگ رو تبدیل به سایت کنیم. بعد از ماهها ایده پردازی و طراحی، تمام پول پس انداز حاصل از درآمد چندساله رو جمع کردیم و سایت اسپانتا گرافیک بدست یکی از برنامه نویسان مشهد به اجرا دراومد و فعال شد. حدود ۶ ماه تمام تمرکز و توجه تیم بر روی سایت جدید متمرکز شد و از به روز کردن وبلاگ فاصله گرفتیم. بعد از گذشت مدت کوتاهی با دوست برنامه نویسمون در مشهد به مشکل خوردیم و ایشون دیگه هیچ خدماتی به ما ارائه ندادن. حالا هم وبلاگ رو از دست داده بودیم و هم سایت ، و هم پول پس انداز! ضربه بزرگی بهمون وارد شد و در ادامه دوباره به سمت وبلاگ برگشتیم اما دیگه به شکل قبل پر رونق نشد. همین روزها «عمران» هم به دلیل کار اداریش و کمبود وقتی که داشت، از گرافیک فاصله گرفت و شراکتمون با هم رو با خوشی به پایان رسوندیم. منم دفتر رو تحویل دادم و تعداد محدود کارها رو از خونه با لپ تاپ انجام میدادم.
تمرکز رو گذاشتم روی سرعت پایان تحصیلاتم. دوره تحصیلات کارشناسی رو در دانشگاه میرداماد گرگان سپری کردم و کارآموزی کارشناسی رو در روابط عمومی اداره مخابرات گلستان پشت سر گذاشتم که از تجربیات این دوره میتونم به تجربه برنامه ریزی و اجرای برنامه های پر جمعیت عمومی اشاره کنم. توی این سال ها که دیگه ۲۲ سال رو پشت سر گذاشته بودم ، اوقات آزادم رو با کلاس های آموزشی جوملا ، وردپرس ، طراحی قالب ، برنامه نویسی تحت وب و … پر می کردم. چندتایی کلاس آموزشی فتوشاپ و طراحی رابط کاربری هم واسه نزدیکام تو گرگان برگزار کردم. اوایل سال ۹۳ با هم دانشگاهی و دوست خوبم به اسم مهدی خطیری و تیم حرفه ای برنامه نویسیش آشنا شدم و بعد از مدتی همکاری پروژه ای، به این نتیجه رسیدیم که هدف های ذهنیمون چقدر به هم نزدیکه و چقدر خوب میتونیم با هم ارتباط بگیریم و برای آینده با هم برنامه ریزی کنیم... بعد از بررسی های طولانی، یواش یواش تیم هامون رو با هم جوین کردیم و ((طراحی آنلاین)) رو با هم استارت زدیم. یک سال برای برنامه ریزی شروع پروژه سایت طراحی آنلاین وقت گذاشتیم و برنامه های بلندمدتی براش چیدیم. موفقیت های زیادی رو در طول این سال ها با اعضای تیم دلسوز و دوست داشتنیمون تجربه کردیم و خداروشکر روز به روز رو به پیشرفت هستیم. مشتری های دوس داشتنی زیادی از سراسر ایران و حتی خارج از ایران داشتیم و داریم. برنامه های زیادی برای گسترش طراحی آنلاین تو سرمون داریم که مرحله به مرحله در حال اجراش هستیم.
از سال ۹۳ تا حالا میشه با افتخار گفت تمام زندگیمونو گذاشتیم پای طراحی آنلاین. از ۸ صبح تا ۱۲ شب براش تلاش کردیم و خداروشکر عزیزانی توی این مسیر همراهمون شدن که موجب سرعت بخشیدن و رضایت مشتریانمون رو حاصل کردن. سال ۹۵ به دلیل خدمت مقدس و اجباری سربازی مقداری از تیم فاصله گرفتم اما مدیریت مهدی خطیری و بچه هایی که از جون و دل مایه گذاشتن، اجازه نداد کوچکترین لطمه ای به تیم و روال اجراییش وارد بشه. خدمت سربازیم در یکی از بزرگترین ارگان های نظامی استان و منطقه سپری شد و بکارگیری تجربیات قبلیم در کنار آموزه های جدیدم ، باعث افتخارآفرینی های کشوری درخشانی در زمان خودش شد. اواخر سال ۹۶ دوباره به تیم برگشتم و با کمک بقیه اعضا خیلی پرقدرت پیش رفتیم و تلاش های شبانه روزی تیمی باعث شد «طراحی آنلاین» ، سال ۱۳۹۸ کاندیدای برند محبوب مردمی توی حوزه فعالیتی خودش شد و باز هم به لطف خدا و حمایت مشتریان و اطرافیانمون که همیشه بهمون لطف داشتن، برند محبوب کشور ، توی حیطه کاری خودش شد. قرار گرفتن برند ما در کنار برندهای بزرگ کشور فقط مسئولیت ما رو بیشتر میکنه و متعهد ترمون میکنه.
دوره های آزاد
- دوره پایه جوملا – جومینا – گرگان
- دوره کامل جوملا -کان وی- گرگان
- دوره وردپرس -کان وی- گرگان
- دوره رابط کاربری -کان وی- گرگان
- دوره تجربه کاربری -کان وی- گرگان
- دوره کارآفرینی و بازاریابی - چکیده مطالب برایان تریسی
- دوره مدیریت زمان - چکیده مطالب برایان تریسی
- دوره قدرت بیان - چکیده مطالب برایان تریسی
تحصیلات آکادمیک
- نرم افزار پایه – هنرستان پارس افزار – تهران
- کاردانی نرم افزار – دانشگاه آزاد اسلامی – گرگان
- کارشناسی نرم افزار – دانشگاه میرداماد – گرگان
سمت های شغلیم
- مجموعه طراحی آنلاین – موسس ، طراح و مدیر تیم طراحی [۱۳۹۳ تا الان]
- گروه کان وی – طراح و مدیر تیم طراحی [۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴]
- شرکت هیتارا – طراح و مدیر هنری [۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵]
- مجموعه کندو – طراح گرافیک ، مشاور و مدیر تبلیغاتی [۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵]
- تیم طراحی اسپانتا گرافیک – گرد آورنده ، طراح و سرپرست تیم طراحی [۱۳۸۶-۱۳۸۸]
- کانون تبلیغاتی پدیده – موسس ، طراح و مدیر تیم طراحی [۱۳۸۹-۱۳۸۸]
- شرکت آکاف وب – طراح رابط کاربری گرافیک وب سایت [۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲]
- شرکت فرین ایده – طراح رابط کاربری اپلیکیشن و وب سایت ، طراح پروژه های چاپی [۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱]